فرهنگ امروز: توسط دانشکده الهیات دانشگاه تهران همزمان با عید مبعث، نشستی با حضور سید حسین نصر به صورت مجازی برگزار شد. وی در این نشست پیرامون شخصیت رسول اکرم (ص) سخنرانی کرد.
جلسه با خیر مقدم محمود واعظی که میزبان سید حسین نصر بودند آغاز شد و وی گفت: بیست سال پیش آثار سید حسین نصر را برای کلاسهای انگلیسی به عنوان منبع درسی استفاده میکرده است.
سید حسین نصر پیش از شروع رسمی نشست گفت: نقطه ضعف من همیشه هموطنانم هستند. از همه جای دنیا از من زیاد درخواست سخنرانی میشود. الان یکی دو سال است که به دلیل گرفتاریهای ایجاد شده پس از شکستگی پایم تقریباً همه این درخواستها را رد میکنم. اما وقتی نوبت به ایران میرسد معمولاً سعی میکنم رد نکنم؛ مخصوصاً از دانشکده الهیات که من با آن روابط خیلی دیرینی داشتم.
سید سلمان صفوی نیز پیش از شروع نشست گفتگوی گرمی با سید حسین نصر داشت و از دعوت شدن ایشان توسط دانشکده الهیات کمال تشکر را به جا آورد و آن را فرصتی عالی برای دانشگاهیان و جوانان ایرانی جهت بهرهمندی از معرفتِ حکمیِ پرفسور نصر دانست.
سید حسین نصر خطاب به صفوی گفت: این برایم سعادت غیرمنتظرهای بود که چهره شما را امروز صبح ببینم.
وی همچنین در پاسخ به پرسش صفوی درباره کارهای جدیدش گفت: کتابی با نام بازگشت به خانه ابدی Return to the Eternal Abode دارم که به زبان انگلیسی است و به زودی منتشر میشود. دیگری هم شرحی است که سالها پیش بر گُلشن راز نوشته ام که شامل متن گلشن راز و ترجمه انگلیسی من از آن و شرح مفصل آن است. به فارسی اخیراً تألیف کتاب نداشته ام و فقط چند مقاله نوشته ام. از وقتی پایم شکسته نیرویم کم شده اما به اندازی کافی هم کاغذ حرام کرده ام و دیگر نوبت شماست!»
صفوی در پاسخ گفت: «شما هر چه مینویسید نور است نور علی نور است.»
پس از آغاز رسمی جلسه سید محمود واعظی ریاست دانشکده الهیات دانشگاه تهران گفت: بیست سال قبل مقدمه کتاب The Young Muslim از آثار پرفسور نصر را به عنوان متن درسی انتخاب کرده بود و به دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد زبان تخصصی در دانشکده الهیات تدریس میکرد.
وی قلم روان، شیوا و بیان عمیق پرفسور نصر در آن کتاب را همراه با نگاه وی به جهان غرب و جهان اسلام را مدخلی برای بیان مسائل بسیاری به مخاطبان جوان دانست.
سید حسین نصر کلامش را با نام خدا و صلوات بر فرستاده او آغاز کرد و ابراز خوشحالی کرد از اینکه خداوند متعال فرصتی به او داده تا چند کلمه ای با هموطنان عزیزش صحبت کند.
وی گفت: بنده خیلی خوشحالم که به رغم کسالتهایی که گرفتارش شده ام خداوند متعال این فرصت را به من داد تا چند کلمه ای با هموطنان عزیز و مخصوصاً هم دانشگاهیان عزیز صحبت کنم. چون بنده بیست سال استاد دانشگاه تهران بودم و بعد اخراج شدم؛ ولی اخراج شدنِ خودم را قبول نکردم و هنوز خودم را استاد دانشگاه تهران میدانم. پس خوشحالم که با همکاران بنده و دانشجویان عزیز سخن بگویم.
سختترین کار برایم سخن گفتن از پیغمبر اکرم است
نصر در ادامه این نشست گفت: گر چه خداوند متعال به من لطف و عنایت کرده و هم قدرت نوشتن و هم سخن گفتن برای دهه های ممتد و به چند زبان داده است، هیچ چیز برای من مشکل تر از سخن گفتن یا نوشتن راجع به پیغمبر اکرم صلوات الله علیه نیست. من کیام که راجع به ایشان چیزی بنویسم؟ من این همه کتاب را به آسانی نوشته ام اما وقتی رسیده ام به فصلی درباره پیغمبر اسلام در کتاب اسلام که به بیست زبان ترجمه شده و به زبان عربی هم تحت عنوان إسلام؛ کمالاته و أهدافه منتشر شده، اصلاً قلمم میخواست بشکند. بزرگیِ آن شخص و کوچکیِ بنده… حداقل به لحاظ فکری برایم آسانتر بود که درباره خدا بنویسم. همیشه وقتی من را برای سخنرانی دعوت میکنند هنگامی که از من میخواهند درباره ایشان سخنرانی کنم برایم از همه سخنرانیها مشکلتر است.»
در غرب کتابهای درباره حضرت رسول در رتبه سوم است
سید حسین نصر از جهت میزان توجه به شخصیت پیامبر مکرم اسلام گفت: حتی در غرب بعد از حضرت مسیح و ناپلئون، هیچکس نیست که به اندازه پیغمبر اسلام درباره او کتاب نوشته شده باشد. یعنی بیشتر از شکسپیر و بزرگان فلسفه و سلاطین و غیره در غرب درباره ایشان کتاب نوشته شده است. توجه به وجود این بزرگوار همیشه از آغاز امر بوده است. منتها متأسفانه به صورت منحرف شده که برای قرنهای متمادی اثر بسیار بدی در رابطه اروپا با دنیای اسلامی داشت و مخصوصاً با نهضت اسلام ستیزی که اخیراً در غرب پیدا شده دوباره احیا شده است. به همین جهت صحبت کردن راجع به بزرگوار برای کسی مثل بنده که خداوند فعلاً چند دهه او را به غرب تبعید کرده خیلی کار سختی است.
استاد دانشگاه جرج واشنگتن افزود: تصور کنید، این همه کتاب که راجع به پیغمبر اکرم (ص) نوشته شده، این همه اسناد و مدارکی که داریم، این همه اماکنی که ایشان در آن بوده اند که هنوز هست… البته از صدقه سر سعودیها خانه ایشان در مکه را خراب کرده اند. عربستان سعودی خانه پیغمبر اکرم را خراب کرد. من دیگر ترسی از حرف زدن ندارم؛ اگر میخواهند من را به حج دعوت نکنند. من دیگر حجم را رفته ام. ولی حقیقت امر این است که این کار توسط خود مسلمانان صورت گرفت. هر قدر هم مسلمانان این نسل لیاقت حفظ این میراث را نداشته باشند، به رغم این، جاهایی در مکه، مدینه و طائف که هست ایشان در آن حضور داشته اند. در نتیجه وجود تاریخی این بزرگوار را نمیشود انکار کرد. ولی از آغاز به علت اهمیتی که ایشان داشته تحریفات زیادی نسبت به ایشان صورت گرفته است.همه مسلمانان از زمان طفولیت با داستانهای زندگی حضرت رسول (ص) آشنا میشوند و اُنسی با ایشان برایشان ایجاد میشود. در تاریخ اسلام هیچ نامی به اندازه اسم محمد به پسرها داده نشده است. از نظر تعداد، اول نام محمد است و خیلی قابل توجه است که دوم محمدعلی است. حتی در ممالک عربی چقدر محمدعلی های معروفی شنیده اید مانند محمدعلی پاشا در مصر.
ریشه های وهابیت و تلاش برای تضعیف شخصیت پیامبر (ص)
این فیلسوف مسلمان ادامه داد: از آغاز امر، این بزرگوار مورد توجه اطراف بوده و نوشته های زیادی درباره شان نوشته شده است. در ممالک خودمان دانشهای مربوط به پیغمبر اکرم (ص) به صورت سلسله مراتبی از نسل به نسل منتقل میشده و فقط الان است که این شیوه بین برخی افراد متجدد، چه در ایران و چه در دیگر ممالک، تضعیف شده و از بین رفته و برخی سعی کرده اند آن را منحرف کنند. تا قرن نوزدهم میلادی، یا سیزدهم هجری، این روند به صورت مستمر و محکم در ممالک اسلامی بوده و فقط از آن زمان است که غربیها شروع کردند به طرح انتقادات جدید علمی بر ضد ایشان و بعد خیلی از مسلمانها هم دنبال آن را گرفتند. به طوری که در پاکستان در آغاز قرن بیستم نهضتی آغاز شد برای کوچک کردن پیغمبر (ص) که نوعی وهابیت بود. وهابیت نمیتواند لا اله الا الله را انکار کند ولی محمداً رسول الله در آن ضعیف است. عید مبعث را که برگزار نمی کنند. برگزاری مراسم تولد پیغمبر اکرم (ص) در مکه قدغن است. من دوستان عربی دارم که میگویند به صورت زیرزمینی و پنهانی این مراسم را جشن میگیرند. این مسائل در همان زمان استیلای استعمارگرایی و قدرت غرب در ممالک اسلامی بین مسلمانان رسوخ کرد. با این حال برای اکثر مسلمانان، روند آشنایی با پیغمبر اسلام استمرار پیدا کرد که ریشه در داستانها و اشعار مختلف داشت. مانند شعر بسیاری زیبای محمد بن سعید بوصیری تحت عنوان بُردة که هر جمعه در اسکندریه خوانده میشود و تقریباً دو ساعت و نیم طول میکشد. این شعر در زبان عربی بسیار بسیار زیباست.
عظمت شخصیت پیامبر (ص) در تشیع
نصر اضافه کرد: ما هم در ایران اشعار مختلف خیلی زیادی داریم. البته بعد از تشیع برای توجه کردن به امامان شیعه شاید بتوان گفت ادبیات مربوط به حضرت علی (ع) حتی بیشتر تقویت پیدا کرد. ولی هیچ وقت نمیتوانست جایگزین پیغمبر (ص) شود و این کفر است. در واقع تمام بزرگی علی (ع) هم از پیغمبر اسلام است: أنا مدینة العلم و علی بابها. تمام دانشها و فضیلتهای بینظیری که ما ایرانیها میدانیم متعلق به حضرت علی علیه السلام بوده از پیغمبر می آید. در نتیجه بزرگی پیغمبر (ص) در فرهنگ ما هم هست و آنچه اهل سنت میگویند درست نیست. من هم که بچه بودیم چقدر اشعار پدر و مادرم درباره بزرگی پیغمبر (ص) به من میآموختند. اسلام همیشه پیغمبر را استمرار رحمت الهی دیده، به معنی فرستادن پیام نسل بعد از نسل و قرن بعد از قرن برای هدایت بشریت. این از رحمت خداوندی نشأت میگیرد. ما میگوییم ۱۲۴۰۰۰ پیامبر بودهاند و خود حضرت آدم را پیامبر میدانیم. یک حضوری از پیغمبر اسلام در آنجا و از همان اول کار هم هست. در گلشن راز داریم: «نبوت را ظهور از آدم آمد، کمالش در وجود خاتم آمد.» پیغمبر اسلام (ص) برای ما کمال همه پیامهای الهی است. در نتیجه تمامیتی هست که با ختم شدن چیزی میآید. خاتم انبیا بودن یعنی مُهر نهایی را بر طومار نبوت الهی زدن و در نتیجه جمع کردن تمام پیامهای این مسیر. در نتیجه از صدقه سر وجود پیغمبر اسلام، که البته از جانب حق میآید، خداوند اسلام را جمعی از تمام پیامهای قبل کرد.
مواجه آسان نبی اُمّی با کل دنیا
نصر در ادامه گفت: اینکه اسلام توانست به آسانی در غرب با مسیحیت و یهودیت، در ایران با آیین زرتشتی و مانوی، در هند با آیین هندو و بودایی، در چین با آیین دائویی و کانفوسیوسی و قس علی هذا مواجه شود و اینکه هیچ دینی در دنیا نمیتوانست این کار را بکند به خاطر خصلت نبوت محمد ابن عبدالله (ص) است. یعنی رسالت ایشان یک نوع جهانشمولی معنوی بود. فکرش را بکنید که چقدر عجیب است در جایی عقب افتاده در دنیای آن روز، که مرکز تمدن ایران و بیزانس و چین و ژاپن و هند و اینها بودند، عربستان اصلاً کجای کار بود؟ مثل این است که الان بگویند بزرگترین فیزیکدان دنیا در زیمبابوه مشغول فعالیت است؛ در سطح بشری شما چنین چیزی را نمیتوانستید قبول کنید. ولی این خواست خدا بود که نبیای که اُمّی بود چنین کاری کند. این صرفاً نمادین نیست. یعنی آنچه پیغمبر میدانست را خداوند با قلم طلایی خودش بر لوح قلب پیغمبر نوشته بود. این علم از روی کتاب نبود. اگر داستان حضرت موسی (ع) در قرآن تکرار شده چنان که در تورات هست، پیغمبر آن را از تورات یاد نگرفت بلکه از جبرئیل آموخت. خدا خواست که این داستان دوباره به نوع دیگری در سلسله ادیان ابراهیمی که اسلام پایانش بود پدیدار شود.
در کل دوره ایران باستان یک ابن سینا نداریم
وی افزود: سه فضیلت در پیغمبر اسلام (ص) جمع است. یکی از فضائل پیغمبر اسلام (ص) این است که جمع اسماء و صفات الهی در اوست؛ یعنی دانش کامل در او جمع است. خدا دانش کامل را بدون مدرسه رفتن به پیغمبر اسلام (ص) داده بود. اسلام از نقطهای در دنیا آغاز شد که همه در آن بیسواد بودند. افلاطون و ارسطو که اهل مکه و مدینه نبودند. اما این اصلاً اتفاقی نیست که هر جا اسلام رفت درخت دانش یکباره در آن ظهور کرد. همین ایران خودمان؛ بله در ایران دوره ساسانی و هخامنشی و اشکانی هم دانشمندانی بودند. ولی ظهور بسیار بسیار قوی دانشمندان در رشتههای مختلف از قرن دوم و سوم هجری از کجا میآید؟ ما از لحاظ نظام مقهور عربها شدیم، ولی خداوند توسط اسلام یک نوع نیروی معنوی و فکری به ما داد. ایرانیان در ۴۰۰ سال دوره ساسانی یک ابن سینا نتوانستند به وجود بیاورند، که اگر میآوردند ما یقیناً اسمشان را میدانستیم. کارهای بزرگ دیگری کردند اما نتوانستند یک ابن سینا به وجود بیاورند. اما همین ایرانیان یکباره فارابی و ابن سینا و رازی و حکیم بعد از حکیم و دانشمند بعد از دانشمند در آنها پدید آمد. چرا ما در دوره ساسانی ریاضیدانی مانند خیام یا طبیب و فیزیکدانی مثل ابن سینا نداریم؟ این از صدقه سر انسان کامل محمدی (ص) است. یعنی برکت خاص اسلام است که هرجا رفته درخت معرفت را شکوفا کرده است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: من نسبت به کسی بی ادبی نمیکنم اما نسبت به خودم میگویم خاک بر سر ما که فعلاً به این وضع افتاده ایم. ما که وارث چنین دینی هستیم یا به تقلید از غربیها افتاده ایم یا اصلاً دنبال این بحث ها نیستیم و هرچه دانشجو در ایران و پاکستان و مصر است به دنبال مهاجرت است. این ضعف فعلی ما است. ولی برای قرنها یکدفعه جایی از دنیا به نام دارالإسلام تبدیل شد به مرکز علم و دانش و معرفت. تمام دنیای آن زمان از چین گرفته تا اسپانیا. تنها تمدنی که قبل از دوران جدید و ایجاد هواپیما و غیره شمولیت جهانی داشت و از چین تا غرب اروپا رابطه داشت تمدن اسلامی بود. هیچ تمدن بزرگ دیگری در دنیا چنین امکانی را نداشت و خداوند هم این امکان را نداده بود تا از لحاظ جغرافیایی بتواند وسط دنیا را بگیرد. اینکه مسلمانان با استناد به گفتار خداوند خود را أُمة وسطاً میدانند، این وسط هم معنی جغرافیایی دارد و هم معنی فکری و هم معنی ارتباطی. چین و غرب هیچ رابطهای نداشتند. کاغذ در چین بود و سپس در فرانسه پیدا شد؛ رابطه این امر ایران بود. یا باروت از چین می آمد به ایران و سوریه و بعد می رفت به غرب. اسلام این وسط قرار گرفت و شد مرکز دانش.
وی در ادامه اشاره کرد: دومین فضیلت پیغمبر اسلام (ص) این است که ایشان نگهدارنده خلقت است. ظاهر این است که خلقت بزرگی در بیرون هست و ما هم در آن قرار داریم. ولی از لحاظ معنوی حقیقت انسان برتر از حقیقت عالَم است. هر دو برمیگردد به حقیقت الهی و اسماء و صفات و تجلیات الهی. ولی انسان یک نمونه اعلی اسماء و صفات الهی است. اشعار عجیب و غریبی که عرفای ما گفتهاند دیمی نبوده است. مولانا میگوید: «پیش از آن کاندر جهان جام و مِی و انگور بود، از شراب لایزالی جان ما مخمور بود؛ ما از آغاز جهان کوسِ أنا الحق میزدیم، پیش از این کاین گیر و دار و فتنه منصور بود.» عالم از ما مست است نه ما از عالم. پیغمبر اکرم را عربستان قرن هفتم نساخت؛ ایشان بود که عربستان قرن هفتم و بعد نصف دیگر دنیا را ساخت. حتی جنبه عرفانیاش را هم مردم نفهمند جنبه ظاهریاش خیلی خوب پیداست.
رابطه اسلام و حکومتداری
این مولف و پژوهشگر بیان کرد: سومین فضیلت پیامبر (ص) که مورد خیلی مهمی برای دوران ما است این است که پیغمبر اکرم به عنوان اعلی نمونه انسان کامل هم هادیِ درون بود و هم هادیِ برون. ایشان هم پیغمبر بود و هم حاکم بر جامعه بود. ایشان هم قاضی اعلی بود و هم بر امور اقتصادی حکومت میکرد و بر همه امور حکومت میکرد. اسلام هیچ وقت از امور دنیا جدا نبوده است و در آن شکی نیست. تعابیر مختلفی در این زمینه وجود دارد که مسأله دیگری است. در این زمینه چهل سال است که در ایران روی این مسأله بحث است و حرفهای مختلفی زده شده و قبلاً هم حرفهایی زده شده، من وارد آن بحث نمیشوم. ولی روند پیغمبر اکرم (ص) ترک دنیا نبود. بلکه زیستن در دنیا مبتنی بر توحید بود. برعکس برخی ادیان مثل آیین بودایی یا مسیحیت که ادیان بزرگی در دنیا هستند و روندشان ترک دنیا است. اسلام نه فقط رهبانیت، به معنی نهادهای اجتماعی تارکِ دنیا، نداشته بلکه از لحاظ معنوی و درونی هم همیشه سعی کرده وحدت را در وسط عالم کثرت بیابد. البته زهد و ورع لازم است. نه اینکه انسان باد به غبغب بیاندازد و هر کار خواست در دنیا بکند، نه. ولی هیچ وقت وجودش از دنیا جدا نمیشود و سعی میکند توحید را در همین دنیا مستولی کند و در آن زندگی کند. این را ما از پیغمبر اسلام (ص) داریم. مسیحیها خیلی سعی کردند که به مسیحیت جنبه اجتماعی بدهند و همیشه گرفتاری داشتند. ما هیچ وقت این گرفتاری را نداشتیم. گرفتاری ما از سوی دیگر است که نکند سوء استفاده از دین بشود برای امور اجتماعی، چرا که دین همیشه در امور اجتماعی مهم بوده است؛ در هر دورهای از اسلام و در هر مملکتی از اسلام به نوع خودش.این در سطح ظاهری بود و در سطح باطنی مسأله ولایت است.
سپس نصر به استمرار ولایت و شمول آنکه حتی سلمان فارسی و بلال حبشی را شامل می شود پرداخت و به مساله تعدد زوجات نبی اکرم (ص) نیز اشاره کرد و با این تعبیر که متاسفانه برخی هموطنان ما مزخرفاتی درباره تعدد زوجات پیغمبر (ص) می گویند که الان نمی خواهم وارد آن بشوم.
نظر شما